آقا مهديار آقا مهديار ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

ღ♥ღ`*•مهديار فرشته زندگي ما•*´ღ♥ღ

بهشت مادران+خريد پاييزه

  سلام سلام ما بالاخره موفق شديم بريم نمايشگاه بانوان در بهشت مادران و همچنين سعادت پيدا كرديم خاله سميه و ايليا جون رو زيارت كنيم و كلي خوش بگذرونيم و بعد از ظهرم با آقا مهديار رفتيم خريد لباس پاييزه و ... چند تا عكس گرفتم كه يادگاري بمونه هر چند هر كاري كردم ايليا جون راضي نشد عكس بندازه متاسفانه مهديار اونجا يه گربه ديده بود سيااااااااه حالا راه افتاده دنبالش پيشي پيششششششششي من پيشي مهديار اما نتونستم عكسشو بگيرم چون همش نگران بودم يهو گربه بپره چنگ بندازه تو صورتش طفلكم از قيافش داد ميزنه مريضه الهي بميرم مامان       ...
30 شهريور 1392

شانزده ماه عشق...

عشق من سلام... امروز بازم تولد ماهيانت افتاده توي روز چهارشنبه يعني بازم مثل همون روزي كه پاهاي نازتو روي زمين گذاشتي...  شانزده ماهگيت مبارررررررك عشقم تو اين مدت اتفاقهايي افتاده مثلا شما دندون هفتمت كه آسياب بالايي سمت چپ بود نوك زده بيرون و داره درمياد كامل... مباررررررررررررررررركت عشقم هفتمين مرواريدت چند روزيه كه سرماخوردي متاسفانه و هنوزم خوب نشدي بردمت دكتر و دارو دادن كه داري ميخوري فعلا توكل بخدا اما خيلي بد سرفه ميكني و بينيتم كيپ شده... ديگه ماشالله كامل راه افتادي البته هنوزم وقتي عجله ميكني و يا به مانع ميخوري ميافتي تالاپ روي زمين كلمات زيادي رو ياد گرفتي كه انشالله به زودي توي جل...
27 شهريور 1392

مولا ميلادت مبارك...

        زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟ بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟ گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می رسی؟ از کبوترها کـه می پـرسم، نشانـم می دهند گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟ ماهـی افـتاده بر خـاکم، لبـالـب تشنـگـی پـهنه آبی تـرین دریـا؛ به دادم می رسی؟ مـاهِ نـورانیِ شب هـای سیـاهِ عـمرِ مـن ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟ *** ...
25 شهريور 1392

congratulation my dear

            زي زي جونمممممممممممممممممممممممممم عشقم ، عمرمممممممم تبريكككككككككك بابت قبولي دانشگاه اونم رشته مورد علاقت يعني ... گياه شناسي هوراااااااااااااااااااااااااا بالاخره عشق و علاقت به اون كاكتوس كار دستت داد خخخخخخخ عاشقتم انشالله كه باشم و تبريك قبولي دكترا رو بهت بگم،انشالله هميشه شاد و موفق و سربلند باشي عشق من اين تبريك از طرف من و مهدي بود      اين تبريك از طرف مهديار: ها دي دي تبديك ...
21 شهريور 1392

دلنوشته(فقط براي دل خودم)

سلام  اين روزا يه جوريم. يه جور خيلي خوووووووووووووب دهه ي كرامته يعني ميلاد خانوم معصومه سلام الله رو پشت سر گذاشتيم و منتظر ميلاد آقاي مهربونيها هستيم. واااااااااااي ك چقدر دلم هواي مشهدت رو كرده آقا كه فقط خودتون ميدونيد و خدا... قبلا هر روز قبل از ساعت هشت صبح بيدار ميشدم و منتظر سلام خاصه برنامه سلام تهران ميشدم و چند وقتي بود اين لذت ازم گرفته شده بود چون تنبلي ميكردم كه صبح بيدار شم الان مدتيه دوباره صبح ها زود بيدار ميشم و با دلهره شيرين منتظر ساعت هشت ميشم و همچين كه اولين نوا شروع ميشه اشك توي چشمام حلقه ميزنه بي اختيار تنم به لرزه در مياد و دست مهديار رو ميزارم روي سينش و ميگم به اقا سلام بده و بعد باهم مي...
20 شهريور 1392

خانوم ميلادت مبارك(روز دختر مبارك)

ولادت باسعادت فاطمه ثانی ،‌ شفیعه ی محشر اسوه عفاف و نجـابت، دخت موسی ابن جعفر اخت الرضـا علیهم السلام ، کریمه آل طاهـا حضرت فـاطمـه معصومـه سـلام الله علیهـا و آغازدهه کرامت مبارک   بارگاهی که به شهر قم به پاست، هم برای نجف هم کربلاست، خاک اورا غرق بوسه می کنم، چون که جای پای اربابم رضاست.     حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در یک نگاه نام مقدس: ‌فاطمه کبری لقب شریف: ‌معصومه علیهاالسلام پدر بزرگوارش: ‌حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام مادر گرامی اش: حضرت نجمه خاتون ولادت باسعادت: ‌اول ذیقعده الحرام 1...
15 شهريور 1392

خانه اسباب بازي!!!

  سلام سلامممممممم ما بالاخره موفق شديم بريم خانه اسباب بازي هوراااااااااااااااااااااااااااااااا اون روز شنبه بعد از تقريبا دو ماه كه ميخواستم ببرمت و نميشد متاسفانه، يه تصميم جهادي گرفتم كه هر طور شده بريم... خلاصه ساعت 12 ظهر بود كه راه افتاديم رفتيم و وقتي رسيديم مسئول اونجا گفت نيم ساعت فعلا با وسايل بازي كنه چون بعدش تولد داريم قربونت بشم كه قدمت خوبه براي همه چي ماشاللههههههههههههههههه خلاصه منم بدم نيومد بعد مدتها شما توي يه جشن همراه بچه ها شركت كني و تصميم گرفتم بمونيم خداروشكر شما با اينكه اولين مرتبه بود كه توي جمع بچه ها و شلوغي قرار ميگرفتي اصلا اذيت نكردي و تازه كلي هم لذت بردي و استقب...
13 شهريور 1392

پي بي بي تولدت مبارك!!!!

    بابا جونم ما با هر تبسمت هزاران بار می شکفیم و با هر تپش قلبمان هزار بار نامت را میخوانیم اگر بر روی زمین تنهاییم، ولی تو مثل ماه نگاهمان میکنی ما بر وجود نازنینت سجده شکر میگذاریم. تولدت مبارک     مهديار هم ميگه:   پدر جون ( پي بي بي ) تولدت مبارك   ...
3 شهريور 1392

اين روزها تو ...

    اين روزها تو ديگه ميتوني چندين قدم به تنهايي برداري و براي خودت جولان بدي توي خونه شايد بهتره بگم كم كم راه افتادي ديگه انشالله... اين روزها تو هر چي كه منو بابا و يا حتي ديگران ميگن رو به قشنگي و البته دست و پا شكسته و طوطي وار تكرار كني... اين روزها تو اينقدر دلبر و شيرين شدي كه فقط خداي مهربون ميدونه با دل ما چه ميكني... اين روزها تو ماشالله شيطون تر از هميشه اي و ما حتي يه صدم ثانيه نميتونيم ازت چشم برداريم... اين روزها تو همبازي مامان كتي شدي و كلي باهم ديگه بازي ميكنيم و لذت ميبريم... اين روزها تو با هر يه كلمه حرفت باعث شادي دل خونواده هامون ميشي... اين روزها تو ديگه پ...
24 مرداد 1392
1